پيش از آنکه سقراط را محاکمه کنند، از وي پرسيدند: «بزرگترين آرزويي که در دل داري، چيست؟» وي پاسخ داد: «بزرگترين آرزوي من اين است که به بالاترين مکان در آتن صعود کنم و با صداي بلند به مردم بگويم:
چرا با اين حرص و ولع، بهترين و عزيزترين سالهاي عمر خود را به جمعآوري ثروت و عبادت طلا ميگذرانيد؛ در حالي که آنگونه که بايد و شايد در تعليم و تربيت اطفالتان که مجبور هستيد روزي ثروت خود را براي آنان باقي گذاريد، همت نميگماريد؟»1
در جامعههاي معاصر، بهويژه در جوامع غربي و آمريکايي، نظام خانواده از حالت سنتي و پراکنده به يک نظام واحد مرکزي تبديل گشته است. در چنين نظامي، نقش والدين در ادارة زندگي و تربيت فرزندان به شدت کمرنگ شده و به جاي آن انواع نهادهاي اجتماعي، مددياري، آموزشي و رسانهاي به تربيت نسلها و هدايت افکار مشغول گشتهاند.
در اين ميان، نظام سرمايهداري صهيونيستي که آلودهترين نظامها به ثروتها و شهوتهاي نامشروع است، براي فروپاشي نظام خانوادهها بيشترين تلاشها و خائنانهترين نقشهها را در پيش گرفته است؛ چراکه مستحکمترين سد در مقابل اهداف غيرانساني خويش را در کانون خانوادهها ميبيند.
فرزندان خانواده، فرزندخواندههاي رسانه
صهيونيسم جهاني، با فروپاشي خانوادهها از سويي زمينة استيلاي فرهنگي ـ سياسي خود را از طريق رسانهها فراهم ميسازد و در نتيجه فرزندان خانوادهها را از نظر اخلاقي به فرزندخواندههاي تربيتشدة خويش تبديل مينمايد و آنان را در منش، گويش، پوشش، آرايش و انتخاب فرهنگ زندگي، دنبالهرو خود ميگرداند و از سوي ديگر با کشاندن زنان از فضاي عاطفي خانواده به فضاي نابسامان جامعه، به بهرهکشيهاي جنسي و غيرجنسي 2 از زنان در بالاترين حد ممکن ميپردازد.
سردمداران اين نظام شيطاني در عرصة جهاني، با بهرهگيري از سيطرة نظام رسانهاي بر آنند تا حس شريف مادرانه نسبت به تربيت نسل سالم را در وجود زنان و دختران به حس لذتجوييهاي بيحد و مرز جنسي و تن دادن به امور مردانه و فرار از مسؤوليتهاي مادرانه تبديل گردانند؛ تا جايي که بسياري از دختران مسيحي و مسلمان را در سطح جهان به سوي مدپرستي، برهنگي، سکس و آلودگيهاي جنسي کشانيده و آنان را به بردهصفتيهاي جنسي و خودفروشيهاي شبه اختياري وادار نمودهاند.3
نسل رسانه
دجّال آخرالزمان و ساحرة قرن بيست و يک، با تک چشم جادويياش، همه را سحر ميکند. جامجهاننمايي که هر ثانيه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمي را گرم ميکند. بچهها، با صداي او از خواب بيدار ميشوند و پاي حرفهايش ميخوابند. مادرها، موقع ديدن فيلم محبوبشان، ديگر حوصلة بچه و سر و صدايش را ندارند. مردها با فوتبالهايش، قرار از کف ميدهند و هيچ کسي را نميشناسند. تلويزيون، تيشهاي شده بر ريشة درخت رابطه بين اعضاي خانواده؛ تيشهاي نامرئي، که ريشههاي درخت رابطه و عاطفه را در کانون خانواده يکييکي قطع ميکند.
شايد آن دجّال وعده داده شدة آخرالزمان را که يک چشم دارد و موهاي بسيار و از هر مو آهنگهايي توليد ميکند تا مردم را از خداوند دور نمايد، بتوان بر همين رسانههاي کنوني تطبيق داد که ابزار گسترش بندگان شيطان شدهاند و مردمان را از آسمان دور ميسازند و به انواع لذايذ دنيوي جذب ميکنند... .
...حال پرسش اساسي اين است که در عصر پر ترافيک تکنولوژي و موجهاي الکتروني، چه کسي صلاحيت بيشتري براي تربيت و رشد فرزندان ما را دارد، اعضاي پر مهر و محبت خانواده يا مهرههاي بيجان و رنگارنگ در چشم جادويي دجّال؟!
رسانه و بحران هويت در خانواده
امروزه کمتر انساني را ميتوان يافت که در روز چندين ساعت خود را صرف مطالعة کتابها، مجلات، روزنامهها و يا مشاهده تلويزيون، ماهواره و... نکند و ديدهها و شنيدهها و در نتيجه افکار و افعالش تحت تأثير غول رسانه قرار نگيرد. اگر کسي به طور مستقيم هم با رسانهها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعي در روز با مردماني سر و کار دارد که آنها تحت سلطة مستقيم رسانه هستند.
پس چه بخواهيم و چه نخواهيم تقريباً تمامي اعضاي خانواده تحت تأثير رسانه هستند و اين رسانه است که به زندگي فردي و اجتماعي ما جهت ميدهد. از مد لباس و آرايش سر و صورت گرفته تا نحوة نگرش به خدا و قيامت همه و همه را ابرقدرت رسانه براي ما ميسازد.
اعضاي خانوادهاي که مخاطب فيلمها، رمانها، مجلات و شبکههايي باشند که به دنبال ترويج خشونت، سکس و لااباليگري، شيطانپرستي، انسانپرستي، زنپرستي و... قرار گرفتهاند، به ناچار شخصيتي مانند آنان پيدا ميکنند؛ امروز به دنبال شهوت جنسي و فردا به دنبال شهوت شکم، يک روز مشغول خوردن مشروبات الکلي و روز ديگر به دنبال مصرف مواد مخدر، يک روز در مسجد و روز ديگر... . چنين انساني توازن شخصيتي ندارد و هنرپيشهاي است که در سکانسهاي مختلف زندگي نقشهاي متعدد بازي ميکند؛ در خانه يک نقش، در دانشگاه يک نقش و در مسجد و حسينيه نقشي ديگر را اجرا ميکند.4
يکي از شايعترين مکاتب امروزي در جهان غرب که در دنياي شرق و در بين مسلمانان نيز از طريق شبکههاي ماهوارهاي و سايتهاي اينترنتي نفوذ فراواني يافته است، نهضت فمينيستي و آيين دروغين شيطانپرستي ميباشد. اساسيترين هدف اين گروهها و باندها فروپاشي نهاد خانواده، ايجاد گسست فرهنگي بين نسلهاي گذشته و حال و آينده، تکثير و توليد نسلهاي ناپاک و آلوده، ترويج شهوتپرستي و خطاکاري، استحالة فرهنگي در کارکرد زن و مرد و نظام خانواده و خانهداري و در يک کلام جانشينسازي «فرهنگ ابتذال» به جاي «فرهنگهاي اصيل اخلاقي» است.
پی نوشت ها:
1. قنبري، حيدر، داستانهاي شگفتانگيزي از تربيت فرزند، ص71؛ مثل آباد، ج1، ص125.
2. مانند بهرهگيري از نيروي کار دقيق، ظريف و ارزان زنان در کارخانهها و شرکتهاي بزرگ صنعتي.
3. ر.ک: نيليپور، مهدي، مديريت خانواده، ج3، ص9ـ13.
4. ر.ک: فصلنامة فرهنگ پويا، ش8 و 9 (ويژهنامة جوان، هويت، رسانه).
منبع: خانواده و تربیت مهدوی
لینک مطالب مرتبط:
لطفـا به همسـرتان خـوب گوش دهیـد!
معیارهای انتخاب همسر
تربیت خویشتن، اساس تربیت خانواده
بهترین تدبیر برای زندگی
همسفر تا بهشت
كاركردهاي خانواده در نظام هستي
انگيزههاي تشکيل خانواده در نظام هستي
خانواده، رکن نظام هستي
بهترین همسران برای خانم ها